وقتی خورشید طلوع می کند در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بیتابم، که دلم میخواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه. درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید اگر دوست داشتین نظر بدین خوش حال میشم .ممنون برای تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات یادتون نره آخرین مطالب
نويسندگان یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 15:24 :: نويسنده : یک دوست
هر روزی که می گذره از کنار هزاران نفر رد میشی توجه کردی؟؟ بدون این که حتی به بعضی از اون ها نگاه کنی !!!! این یه اتفاق عجیب نیست؟؟؟؟؟ صدای پرنده ها رو می شنوی ولی حتی به اون ها نگاه هم نمی کنی!!!! رد پای بهار رو لا به لای درختا حس می کنی ولی این قدر به زنجیره های دنیا گره خوردی که حتی وقت نمی کنی یک لحظه فقط یک لحظه برگردی و پشت سرت رو نگاه کنی!!!! ای کاش در زندگی فقط یک لحظه برای زندگی کردن هم بودکاش می تونستیم برای 1 لحظه هم که شده به آسمون نگاه کنیم !!!نه؟؟؟؟ امروز صبح باز هم خورشید طلوع می کنه و برای چشم روشنی آفتاب رو به زمین هدیه می ده!!! باز هم طبیعت با یه نخ سبز آسمون و به زمین گره می زنه پاییز هم داره تموم میشه دوباره طبیعت جامه ی سپیدش رو می پوشه آیا ما هم عوض میشیم ؟؟؟ آیا می تونیم زندگی کنیم؟؟ آیا صدای قلب زمین رو می شنویم؟؟؟؟ از خودت شروع کن اول خودت زندگی کن!!!! آماده ای؟؟؟ از نوشته های خودم
نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||
![]() |